- نجیب زاد (نَ)
نجیب زاده. رجوع به نجیب زاده شود
معنی نجیب زاد - جستجوی لغت در جدول جو
- نجیب زاد
نجیب زاده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(طَرْ را)
لغت نامه دهخدا
نجیب بن ابراهیم بن متری طراد. خانوادۀ طراد بتوانگری در مال و رجال از عهدی قدیم در بیروت شهرتی بسزا داشتند نجیب ابراهیم بسال 1895 میلادی در بیروت ولادت یافت و مبادی لغت عرب را در مدرسه القدیس جاورجیوس که مؤسسۀ روم ارتودکس میباشد فراگرفت و سپس داخل مدرسه امریکائیان شد، پس از چندی ترک تحصیل کرده به امر بازرگانی اشتغال ورزید و چون در این شغل پیروزی نیافت، کرت دیگر فراگرفتن دانش را وجهۀ همت خویش ساخت و در این بار شب و روز همگی اوقات خود را مصروف درس و مطالعه داشت، در این اثنا وی را برای آموزگاری به شهر حمص دعوت کردند و در یکی از مدارس آن شهر به آموزگاری اشتغال ورزید، سپس زعیم فرقۀ بابیه عباس بن بهأاﷲ وی را برای تعلیم اولاد خویش بخواند، چندی پس از آن به اسکندریه مسافرت کرد و در ادارۀ جریدۀ (الاهرام) مقالات می نوشت و از آن پس در ادارۀ راه آهن مصر سمت نویسندگی یافت و بعداً در وزارت جنگ داخل شد، در شورش عرابی پاشا نیز حاضر بود و بعد از پایان شورش هم هنگام محاکمۀ عرابی پاشا به مترجمی وی تعیین گردید، آنگاه بسال 1898 میلادی جریده ای به نام (الرقیب) ایجاد کرد و پس از مدتی از جریده نگاری کناره جست و به بیروت بازگشت و در آنجا اقامت گزید، تا بسال 1911 میلادی جهان را بدرود گفت. او راست: تاریخ الدوله المکدونیه و الممالک التی انفصلت عنها و تاریخ الرومانیین که هر دو در مطبعۀ لبنانیۀ بیروت بسال 1886 میلادی به طبع رسیده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1237)
(نَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
عبدالقادر بن سیدیوسف حلبی حنفی، معروف به نقیب زاده. از فقهای قرن یازدهم است. وی به سال 1060 هجری قمری از حلب به مدینه رفته و در آنجا به تدریس پرداخته است. او راست: لسان الحکام، در فقه. معرفهالرمی بالسهام. (از ریحانه الادب ج 4 ص 233). و رجوع به سلک الدرر ج 3 ص 61 شود
پاک نژاد، پاک سرشت، پاک گوهر:
به برزوی شیراوژن آواز داد
که ای پهلوان زادۀنیک زاد،
فردوسی
به برزوی شیراوژن آواز داد
که ای پهلوان زادۀنیک زاد،
فردوسی
هوزات (در فارسی امروزی خوشذات از این واژه پهلوی پدید آمده) هوز هاک نژاده گوهر دار (در فارسی امروزی جوهر دار گویند) خوشزاد خوبزاد بزرگ زاده اصیل گوهری نژاده
بزرگزاده، والاتبار، والانژاد